۱۳۹۱ دی ۶, چهارشنبه

پر معنا‌ترین سکانس قهوه‌‌ تلخ


مخصوص مخاطب خاص...




کشتنتون ثواب محسوب میشه

گویا طرفدارام زیاد شدن، متن پیام شخصی از طرف این شخص در صفحه فیسبوکم :
(Akbar Javadi)
نظر بدید بدون توهین لطفا.

شما ضد دولت جمهوری اسلامی فعالیت دارید . انقدر فحش بدید و بی احترامی کنید که دیگه راهی برامون باقی نمونه . از همین لحظه خون همه شما حلال و کشتنتون ثواب محسوب میشه .
آدرس شما از طریق اینترنت مورد استفادتون قابل رد یابی می باشد . . .

قضاوت با شما





















خامنه ای برای آتش خیمه های اهل بیت حسین ۱۴ قرن پیش میگرید اما برای سوختن ۳۸ دانش آموز دبستان شین اباد یک تسلیت هم نمی گوید!

ای لباس ظلم را جای عدالت پیرهن کرده
جامه‌ی رنگ و ریای دین و دینداری به تن کرده
دور، دور دین‌فروشان است ای فرمانبران ظلم
دور ظلم ظالمان روزی آخر می‌شود هر جا


بدون شرح!





قابل توجه رجال سیاسی در ایران مخصوصاً...



۱۳۹۱ دی ۳, یکشنبه

فهرست مصاديق محتوای مجرمانه



فهرست مصاديق محتوای مجرمانه

ب ) محتوا علیه مقدسات اسلامی

1. محتواي الحادي و مخالف موازين اسلامي ( بند1ماده6 ق.م )

2. اهانت به دين مبين اسلام و مقدسات آن ( بند 7 ماده 6 ق.م و ماده 513 ق.م.ا )
3. اهانت به هر یک از انبیاء عظام یا ائمه طاهرین ( ع ) یا حضرت صدیقه طاهره ( س ) ( ماده 513 ق.م.ا )
4. تبليغ به نفع حزب گروه يا فرقه منحرف و مخالف اسلام ( بند 9 ماده 6 ق.م )
5. نقل مطالب از نشریات و رسانه ها و احزاب و گروه هاي داخلی و خارجی منحرف و مخالف اسلام به نحوي كه تبليغ از آنها باشد. ( بند 9 ماده 6 ق.م )
6. اهانت به امام خميني ( ره ) و تحريف آثار ايشان ( ماده 514 ق.م.ا )

7. اهانت به مقام معظم رهبري ( امام خامنه ای ) و سایر مراجع مسلم تقليد ( بند 7 ماده 6 ق.م )



 



این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است



                   www.shokaran87.blogfa.com



این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است محتوای وبلاگ محفوظ است تنها از نمایش عمومی آن جلوگیری شده است. جهت اطلاع از دلایل مسدود سازی و رفع آن لطفاً با ایمیل  filter@dci.ir تماس بگیرید.


صفحه ورودی بلاگفا برای صاحبان وبلاگ

صفحه نخست | ورود کاربران | ثبت وبلاگ جديد | راهنما | اخبار سايت | فهرست وبلاگها | تبليغات در بلاگفا | درباره بلاگفا | گزارش تخلف | تماس با ما

ورود به بخش مدیریت وبلاگ
وبلاگ شما به دستور کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه مسدود شده است راهنمای رفع فیلتر

نام کاربری:shokaran 87


کلمه عبور:************

ورود به وبلاگهایی با چند نویسنده (وبلاگ گروهی)
کلمه عبور را فراموش کرده ام (ارسال مجدد کلمه عبور به ایمیل)
» کلمه عبور نسبت به کوچکی یا بزرگی حروف حساس است بنابراین هنگام ورود کلمه عبور نسبت به روشن یا خاموش بودن کلید CAPS LOCK اطمینان حاصل کنید.
»نویسندگان وبلاگهای گروهی میبایست از گزینه ورود نویسندگان وبلاگهای گروهی استفاده کنند یا اینکه در بخش نام کاربری از ترکیب نام کاربری خود ، حرف @ و نام وبلاگ استفاده کنید مانند arash@myblog
» نام کاربری نسبت به حروف کوچک و بزرگ حساس نیست.
» در صورت فراموشی کلمه عبور در بخش "کلمه عبور را فراموش کرده ام" نام کاربری خود را تایپ کنید ، کلمه عبور به ایمیل خصوصی شما ارسال خواهد شد.
» در صورتی که با وجود ورود صحیح نام کاربری و کلمه عبور در ورود به بخش مدیریت وبلاگ مشکل دارید راهنمای "راهنمای حل مشکل در ورود به بخش مدیریت وبلاگ" را مطالعه کنید

فیلتر شدم رفتم پی کارم



دوستان عزیزم گویا دوستانمون بیکار ننشستند ؛ اول پیام های تهدیدآمیز و حالا هم که فیلتر شدم رفتم پی کارم . وبلاگ خانه سبز در محیط بلاگفا فیلتر شد.
www.shokaran87.blogfa.com
در عوض میتونید به وبلاگ دیگرم با همون نام خانه سبز به آدرس زیر سر بزنید.
www.shokaran87.blogspot.com
به امید داشتن ایرانی سبز ، چون سبز رنگ عشقه

۱۳۹۱ دی ۱, جمعه

رطب خورده کی تواند منع خرما کند

    بدون شک تمامی ما این مصرع را شنیده ایم و بارها و بارها آن را در زندگی روزمره خود به عنوان تمثیل بیان کرده ایم بدین معنی : کسی که خود کاری را انجام میدهد نمی تواند آن کار را برای دیگران منع نماید.
    در چند روز گذشته تمامی کاربران فارسی زبان اینترنت خبری را شنیدند:

صفحه فیسبوک سید علی خامنه ای رسماَ آغاز به کار کرد

    پیامی که در نگاه اول بسیار ساده می نمود ولی با صرف چند دقیقه از تحلیل این خبر، مغزتان دچار سونامی به مراتب شدیدتر از سونامی ژاپن می شود ؛


صفحه فیسبوک سید علی خامنه ای رسماَ آغاز به کار کرد!!!


آه از چه سرعت اینترنتی استفاده می کند؟ اسم فیلتر شکن آن چیست؟ از چه شرکتی vpn تهیه کرده است؟
با گذشت دقایقی بیشتر اثرات این سونامی درمغزتان بیشتر مشاهده می شود.
فیسبوک ؟!بام؟! شیب؟ً! فیسبوک؟!
مگردر ایران فیسبوک فیلتر نیست؟
مگر کارنمودن با فیسبوک در ایران ممنوع نبوده و جرم ندارد؟
مگر فیسبوک از ابزار تخریبی دشمن برای ایران نیست؟

    پس از چند ساعت اگر شما دارای حافظه خوبی باشید که در آن رویدادها و اتفاقات نه چندان دور را بخاطر آورید دوباره از خود می پرسید:
مگر چندین نفراز جوانان ما به جرم فعالیت در فیسبوک دستگیروزندانی نشدند؟
چند نفر همچون پیمان عارف شلاق خوردند؟
چندین نفر به جرم فعالیت در شبکه های اجتماعی همین الان در زندان هستند؟
مگر ستار بهشتی به جرم اینکه مطالبی را در فیسبوک و وبلاگ شخصی اش نوشته بود دستگیرنشد و بصورت خیلی خیلی طبیعی بله بصورت خیلی خیلی طبیعی نمرد؟!
   آقای خامنه ای اگر شما واقعاً به این سطح از بینش و آگاهی رسیده اید که با تاسیس رسمی صفحه فیسبوک ، راه را برای ارتباط مستقیم با شخص خود شما و آن هم بدون حضور محافظان و بادیگاردها و بدون تعیین وقت قبلی باز گذاشته اید جای بسی خوشحالی است که رهبر یک نظام آنقدر به خود اطمینان دارد و آنقدر خود را از مردم می داند که افراد مستقیماً می توانند با آزادی بیان کامل و بدون هیچگونه بیم و هراسی حرف دل خود را به گوش وی برسانند. حال که شما به آزادی بیان باور پیدا نموده اید بنده می خواهم مطالبی را به شما به عنوان کوچک ترین ذره این خاک پرگهر عرض نمایم.
    شما که در زمان تولد یا علی گفتید ودائم هم به معتمدین خود بدهکار هستید و از آنها پول قرض می گیرید و در حال حاضر مقتدی زمانه اید و نایب بر حق امام زمان و رهبر و ولی امر مسلمین جهان می باشید و جدیداً هم به عنوان امام ملقب شده اید و اقعاً به آزادی بیان اعتقاد دارید؟
 اگر شما به آزادی بیان اعتقاد و باور دارید پس اینهمه زندانی سیاسی گرفتار در بند و اسارت برای چیست؟
زندانیانی که اگر خیلی خوش اقبال باشند و یکدفعه در زندان دچار سکته قلبی و مغزی نشوند و یا به مرگ خیلی خیلی طبیعی نمیرند و یا  با داروی نظافت خودکشی نکنند مجبور به تحمل سالیان زیادی از عمر خود را در پشت دیوارهای زندانهای سیاسی اند ؛ کسانی که برای کوچکترین خواسته هایشان از قبیل حق داشتن مرخصی ، ملاقات با خانواده ، مراجعه به پزشک  ، عدم آزار و اذیت و محدودیت های قضایی افراد خانواده و سایر موارد بعضاً مجبور به اعتصاب غذای خشک می شوند.
    تعجب میکنم که شما نیز دچار دوران  قاعدگی هستید آن هم از نوع روشنفکرانگی و جالب اینکه این دوره قاعدگی شما دقیقاً با دوران انتخابات در ایران همزمان می شود .
   در زمان قاعدگی شما دختران می توانند با حجاب آنچنانی (بدون حضور گشت ارشاد ) در جامعه حضور یابند و چه بسا در راهپیمایی ها هم شرکت کنند و عکس شما را بر سر و صورت خویش بچسبانند و از فراق دوریتان اشک بریزند .
در زمان قاعدگی شما در دانشگاهها کرسی های آزاد اندیشی برپا می شود و بر حسب تصادف خبرنگاران رسانه ملی (؟)  خیلــی خیلـی تصادفـی از حوالـی دانشگاهها رد می شوند و هوس تهیه گزارشی از این جلسات به سرشان می زنند .
در زمان قاعدگی شما ... 
     شما که در تمام سخنرانی هایتان در نماز جمعه عبارت (( اوصیکم به تقوالله )) را به کار می برید، آیا واقعاً تقوای الهی این چنین است ؟ آیا واقعاً عدل علی که شما خود را با آن مقایسه می کنید و مریدانتان شما را علی زمانه می دانند این است ؟ آیا واقعا امام اول شیعیان این چنین می زیست ؟
آقای خامنه ای به کجا چنین شتابان ؟
    شما که مجتهد به اموردینی هستید و به بهشت و جهنم و جهان پس از مرگ اعتقاد راسخ دارید. در شریعت اسلام ناب محمدی که به قول مریدانتان شما پرچم دار آن در ایرانید که مواکداً گفته شده است که خداوند از حق خود می گذرد اما از حق الناس نخواهد گذشت ؛چرا این همه حق الناس ؟ 
مطمناً این  مطلب را خوانده اید که اگر مردم عادی خطا کنند اثراتش کمتر است ولی وای به حال رهبران این مردم که اگر اشتباه و گناه کنند اثرات بیشماری به بار خواهند آورد .
آیا شده است از خود بپرسید واقعاً به چه قیمتی ؟
این همه ظلم و جنایت در حق این ملت نجیب را چگونه می خواهید در درگاه احدیت پاسخگو باشید ؟ شما که شنیده اید و یا اگر هم نشنیده اید اکنون من به شما می گویم امام اول شیعیان گفته است : "اگر قدرت ماندنی بود نوبت به من و شما نمی رسید ." واقعاً فکر این را نموده اید که با چه رویی فردای قیامت در حضور حق تعالی حاضر خواهید شد ؟ کمی به عواقب کارهای خود فکر کنید که می دانید خداوند عادل کامل است .
دعا می کنم که خداوند زنده ما را از تمامی اسارات وجودمان آزاد نماید . آمین 
گــر می نخوری طعنــه مـزن مستــان را 
بنیــــاد مکـــن تـــو حیلـــه و دستـــان را 
تو غره مشـــو که مـــی ، مــی نخــوری 
صد لقمه خوری که می غلام است آن را 

۱۳۹۱ آذر ۱۸, شنبه

از دستشون خلاص شدم



چهارشنبه بود15 مهر 88 ساعت حدود 2:30 بود  که از سرکار مرخصی گرفته بودم. چون اون روز قرار تجمع جنبش سبز بود
 تو میدان آزادی . حسابی شلوغ بود ، مامورها حسابی در حال زدن مردم بودند.


      توی اون شلوغی ها چشم به 2 تا مامور افتاد که داشتن دختر جوانی رو با باتوم میزدند. گوشیمو دراوردم و شروع به فیلم برداری کردم چون بهترین سوژه بود برای نشون دادن وحشی گری اونها تو اینترنت؛ چند ثانیه بیشتر نگذشته بودکه ضربه شدیدی تو کمرم حس کردم وخوردم زمین و بعدش 2 تا مامور دیگه ریختن سرم و شروع کردن به زدن ودائم به من فحش میدادن،  1 لباس شخصی گوشیمو برداشت و زد زمین و خوردش کرد . با دستبند پلاستیکی از پشت دستمو بستند و انداختن توی 1 ون. بعد از اینکه ماشین پر شد چشمانو بستند و ماشین راه افتاد حدوداً نیم ساعت تو راه بودیم تا ماشین توقف کرد. درد شدیدی داشتم تو حال و هوای خودم بودم که ماشین ایستاد .

      در باز شدو ما رو با کتک و فحش از ماشین پرت کردن پایین. من خوردم زمین تا اومدم پاشم یکی با لگد زد تو شکمم نفسم بند اومد. میگفتن خائن وطن فروش کثافت  ، مزدور اجنبی و .... درد شدیدی داشتم با همون حال چند دقیقه راه رفتیم ، از چندتا پله رفتیم پایین. بعد صدای باز شدن دری رو شنیدم که هلم دادن به جلو . محکم خوردم به دیوار و صورتم گرم شد. خون دماغ شده بودم.از شدت دستشویی داشتم می ترکیدم  تمام بدنم خورد بود دنیا روسرم خراب شده بود.  چند ساعتی گذشت که صدای باز شدن در را شنیدم و 1 نفر اومد تو منو بلند کرد و دوباره شروع کرد به فحاشی و هی منو هل میداد.بهش گفتم دستشویی دارم.گفت هتل تعطیله. دوباره صدای باز شدن دری رو شنیدم ، رفتیم تو.

      منو بردن به سمت جلو و روی 1 صندلی نشوندن. گفت اغتشاش می کنی ، امنیت نظام را برهم میزنی ، سبزهم که به دستت بستی.علیه نظام اشوب برپا میکنی ، فکر براندازی داری. بلا یی به سرت بیارم که تو کتابا بنویسن و مدام فحش میداد .صداش هنوزم تو گوشمه. صدا اسم و مشخصات منو پرسید و اینکه وابسته به کدام گروه سیاسی هستم . به من میگفت تروریست ،منافق، مزدور ، جاسوس موسادی ؟ برای اسرائیل کار میکنی حرومزاده؟ بعدش محکم زد تو سرم.  در حالی که به مادروخواهرم فحش میداد گفت اسم و مشخصات کامل به همراه نام تمام اشناهاتو بگو.می پرسید توخانوادت اعدامی ، زندانی سیاسی دارید یا خودت سابقه زندان داری ؟ توضیح کاملی از برنامه روزانم خواستند که در 24 ساعت چه کار می کنم ؟ روزهای تعطیل کجا میرم ؟ با کیا می گردم و چه کار میکنم؟عامل بی بی سی هستی؟ می گفت به نفعته که حرف بزنی و خودت همه چیزو بگی وگرنه ما روشهای دیگه ای رو هم برای به حرف دراوردنت بلدیم، در تمام مدت مدام همون سوال ها رو ازم می پرسید . از چیزی هم کم نمی گذاشت؛ کتک و توهین و بدوبیراه.

      فکر کنم بازجویی حدود 1:30 ساعتی طول کشید . با التماس رفتم توالت اونجا بود که دستامو باز کردن و دوباره برگشتم تو سلول. انفرادی بود چون فقط جای 1 نفر بود اونم به سختی و هیچ چیز  دیگه ای توش نبود.
     صبح شده بود ،از زیر در تکه ای نان که روش کمی پنیر بود هل دادن تو. اون روزکسی سراغم نیومد.از بلاتکلیفی کلافه شده بودم. همش صدای داد و زجه ادما میومد صدای جیغ زدن دخترهارو می شنیدم که عذابم می داد.هیچ خبری از خونه نداشتم دلم شور می زد.خیلی ترسیده بودم ازاینکه الان چه به سرم میاد؟چطور از اینجا خلاص میشم؟ داشتم دیونه می شدم ، فکر همه عالم و ادم اومده بود تو سرم مادرم، پدرم ،خواهرام ، برادرمو خیلی های دیگه. با خودم می گفتم مگه من چکار کردم  که اینها با من اینجوری رفتار  می کنند؟اصلاٌ چرا اینجور شد؟ اینه رفتار اسلامی؟ اینه اسلامی که ازش دم می زنن؟این سوالها بیشتر شکنجه روحیم می دادن. فکرکنم طرفهای بعدازظهر بود که دوباره تکه ای نون و پنیر از زیر در اومد تو. شب که شد صدای باز شدن در سلول اومد، صدا گفت بایست وبرگرد به سمت دیوار؛ بعد کسی اومد تو و به من چشم بند زد و منو با خودش برد  نمیدونم چرا مدام فحش می داد و بیخودی هی میزد تو سر و پهلوهام؟
     دوباره منو روی 1 صندلی نشوندن. دوباره همون صدای دیروز بهم گفت حالا تو اینترنت هم علیه نظام سایت درست می کنی و چرندیات میگذاری ؟ آدمت می کنم. گفت ما کامپیوترت را چک کردیم و همه چیزو می دونیم ، بگو تو کامپیوترت چی داری؟ تو کدوم سایت ها میری؟ با کیها درارتباطی؟ فهمیدم کامپیوتر را آوردن پیش خودشون و همون سوالهای دیروز را تکرار کرد. پگاه بعداً بهم گفت که ساعت 7:30 -8 صبح پنجشنبه بوده که در میزن و چندتا ادم میرن تو خونه و شروع به گشتن میکنن . میگفت همه جارو گشتن حتی کمد لباسها و هرچی مربوط به من می شد را بردند. کامپیوتر را هم بردند و هرچی میگفتم شماها کی هستید کسی جواب نمیداد و وقتی که خواستم جیغ بزنم یکیشون تفنگشو نشونم داد و گفت خفه شو!
     هرچی میگفتم به پیر به پیغمبر من برای کسی کار نمی کنم و عضوهیچ سازمان و حزبی نیستم من جاسوس نیستم،منافق نیستم  باور نمی کردن. دائم فحش می داد و کتک می زد، به مردگان منم فحش میدادن. دائم می خواست منو بترسونه، همش حرفهایی میزد که تمام بدنم عرق سرد می کرد تهدیدم  می کرد که زن و پسرم را می کشن. حتی یاداوریش هم برام سخته ومنغلبم می کنه. درست یادم نمی آد فکر کنم حدوداً 2 ساعت بازجوییم طول کشید.
     دوباره من را بردن به سلول.تا صبح از ترس بیدار بودم .همش تهدیداش تو سرم بود. خیلی سخته که زن و بچت را تهدید به مرگ کنند.چند ساعتی به همین منوال گذشت و با خودم درگیر بودم که صدای باز شدن در منو به خودم آورد. دوباره همون جمله تکراری روزپیش : بایست وبرگرد به سمت دیوار  چشم بند به چشم دوباره راه افتادیم و صدای باز شد در و صندلی، دوباره همون صندلی بود اما صدا عوض شده بود. سوالها همون سوالهای تکراری 2 روز پیش بود اما اینبار با لحن خشن تر و ضربات تو سر و گردن بیشتر. حتی 1 بار موهامو گرفت و سرمو محکم زد به دسته صندلی که خون دماغ شدم بعد با دستش گردنمو گرفت و فشار داد . جلوی چشام سیاه شد گردنم داشت خورد می شد نفسم داشت بند می اومد. هرچی بهش میگفتم اصلاً فایده ای نداشت مثل اینکه برای ادم کری حرف بزنی و اون کار خودشو می کرد. حدوداً 2 ساعتی طول کشید؛ دوباره برگشتم تو سلولم .
     فردا و پس فرداش بدون بازجویی گذشت و کسی سراغم نیومد. بدنم بوی گند گرفته بود . خون روی لباسم خشک شده بود. کسی جوابمو نمی دادسردرگم بودم واین شکنجم می داد تهدید زن و پسرم اعصابم را به هم ریخته بود حسابی ترسیده بودم. داشتند اینجوری داغونم می کردند. صدای زجه دخترو پسرها مثل پتک تو سرم می خورد. داشتم یواش یواش کم می آوردم. روزی 2 دفعه 1 تکه نان با کمی پنیر به عنوان غذا بهم می دادند.فکر نمی کردم حالا حالاها خلاص شم. هر لحظه اش برام به اندازه سال بود انگار زمان متوقف شده بود.
     صبح روز ششم بود که دوباره اومدند سراغم و
بایست وبرگرد به سمت دیوارو چشم بند را زدن و به اتاق بازجویی منتقل شدم.با خودم گفتم دوباره 2 ساعت شکنجه.چشم بند را که از صورتم برداشتند چشمم به کاغذ و خودکار روی دسته صندلی افتاد. صدا گفت که آدم خوش شانسی هستی،توکه بچه خوبی هستی سابقه هم که نداری پس چرافریب سران فتنه رامی خوری وبااینده ات بازی می کنی؟ ما برای اسلام ولایت فقیه واین نظام اینهمه زحمت کشیدیم و خون دادیم، می دانی چقدرجوان بسیجی تو این راه شهید شدند که امثال تو بتوانند در کنار خوانوادهاشون در امنیت ورفاه کامل زندگی کنند؟ ما که اینهمه دشمن خارجی تو منطقه و دنیا از جمله شیطان بزرگ و صهیونیست هارا داریم شما دیگه نباید فریب انها را بخورید و اشوب برپا کنید و امنیت ملی و نظم نظام را بر هم بزنید. دشمنان ما برای ضربه زدن به اسلام و قران و ولایت فقیه فتنه برپا می کنندوبرخی ازشما جوانها که ایمانتون هم ضعیف تره از روی بی فکری و نااگاهانه داخل این جریانات می شوید و کاری می کنید که خون شهدا را پایمال می کنید وامام گریه می کنه و روح جهان اسلام جریحه دار میشه. بعد کاغذ تایپ شده ای را بهم داد و گفت از روش بنویس. متنی بود که من تو اون اعتراف می کردم که جزء اغتشاش گرها بودم و سعی در برهم زدن نظام را داشتم واز کرده خودم پشیمان شدم و توبه کردم،در نتیجه  رافت اسلامی شامل حالم شده،ضمناً تعهد می دادم که در هیچکدام از تجمعات غیر قانونی که از طرف دشمنان نظام و ولایت فقیه طرح ریزی شده و منجر به برهم زدن امنیت عمومی و نظم عمومی بشود شرکت نکنم و در صورت تکرار پذیرای هر مجازاتی که در هر دادگاه اسلامی برگذاربشود هستم . همونطور که در حال نوشتن بودم تهدیم هم می کرد که سرت تو کار خودت باشه و به فکر زندگی و زن و بچه ات باشد واگر دوباره بخواهی اقدام به اغتشاش کنی این پرونده ات را دوباره به جریان می اندازیم و برات حکم می دهند و این دفعه دیگه به این اسونی ها خلاص نمیشی.
      بازجویی که تمام شد  چشم بند را زدند و برگشتم به سلولم. خیالم کمی راحت تر شده بود اما هنوز ترس و دلشوره را داشتم.فکر می کردم که باید الان آزادم کنند. ساعت ها گذشت وخبری نشد.ترسم بیشتر شد که نکنه می خوان بلایی به سرم بیارن شب شد دیگه ماندن تو سلول برام عذاب اور بود تو فکر و خیال خودم بودم که صدای باز شدن در سلول امد . پاشوبایست وبرگرد به سمت دیوار. چشم بند را زدند به چشمام و راه افتادیم اما اینبار مسافت بیشتری رفتیم .صدای باز شدن چندتا در اهنی را شنیدم. جریان هوای خنک را حس کردم .از ساختمان بیرون رفتیم و سوارماشینم کردند. نمی دانم چه مدت ماشین در حرکت بود ماشین سرعتش کم شد ، من را بردن جلو و به سرعت یکی چشم بند را از چشم برداشت و منو محکم هل داد به شکلی که از ماشین به بیرون پرتم کرد و گازماشین را گرفت و رفت.1 ون بود که داشت ازم دورمیشد ولی بدون پلاک. فکر کنم شیرین ترین زمین خوردن عمرم بود چون از دستشون خلاص شدم. 

۱۳۹۱ آبان ۱۸, پنجشنبه

آخرین نوشته شهید راه آزادی، ستار بهشتی در وبلاگش: تهدید می کنند اطلاع رسانی نکنید وگرنه دهانتان را میبندیم



مدتی است نظام جمهوری اسلامی به هر طریقی شده فعالان وایرانیان مستقل را تحت فشار شدید قرارداده که حق اظهار نظر در مورد مسائل کشور را ندارید، از تحدید، بازداشت شکنجه گرفته ...تا اعدام راانجام می دهد برای ترساندن افراد! هرروز یک مشکل را در جلو پای افراد قرار می دهد. ایمیل، مسیج و ضرب وشتم در
خیابان کمترین کاری است که انجام می دهند! دیروز بنده را تحدید می کنند به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان گشادت را نمی بندی می گویم کاری انجام نمی دهم که لازم به بستن دهانم باشد می گویند وراجی زیاد می کنی، می گویم چیزی که می بینم ومیشنوم می نویسم، می گویند هرکاری بخواهیم می کنیم هررفتاری را انجام میدهیم شما باید خفه شوید و اطلاع رسانی نکنید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام ونشان! بدون اینکه کسی بداند چه برسر شما آمده! می گویند مردم فلسطین وبحرین در عذاب هستند و کسی نیست یادی از آنها کند شما وطن فروش هستید! بنده وامثال من وطن فروش نیستیم عاشق ملت خود هستیم شما هستید که بیگانه پرست و وطن فروش هستید. روز وشب تلفنهای تحدید آمیز قطع نمی شود گویی قرار است با هر سُخنی دهانمان را ببندیم بنده به عنوان یک ایرانی می گویم من نمی توانم دربرابر این همه مصیبت سکوت کنم. بنده می گویم آقایان شما زیاد وراجی انجام می دهید و با این اراجیف کشور را به نابودی کشاندید. من سکوت نمی کنم حتی اگر قرار به رسیدن لحظه مرگ من باشد در هرکجای دنیا که باشم وتحدید از طرف هرکسی باشد برای بنده اهمیت ندارد.آقایان دهانتان را ببندید ظلم نکنید تا افشاگری نکنیم.
نظام جمهوری اسلامی، فریاد،وا مصیبتابرای فلسطین، بحرین وبسیاری از کشورها سر میدهدو از نبود آزادی بیان و اطلاع رسانی نشدن از آن کشورها ابراز نگرانی می کند. اما نمی گوید این همه فیلم وعکس که به صورت حرفه ایی گرفته می شوداز کجا می آید؟ نمی گوید چگونه اطلاع رسانی نمی شود، که گزارشگران، شبکه های تلوزیونی نظام به طور مستقیم از آن کشورها، گزارش زنده تهیه می کنند وبه خوردمردم میدهند. آن هم گزارشاتی یک طرفه و آنقدر این مطالب رابه زور به خورد مردم می دهند، که حالت تهوع وتنفراز دیدن شبکه های جمهوری اسلامی به انسان دست می دهد. اما درمورد وضعیت اسفبارنقض مداوم حقوق بشر در ایران سکوت می کند! ازهر روزبازداشت، شکنجه، زندان واعدام های دسته جمعی سخنی به میان نمی آورد، زندانیان سیاسی رادر بدترین شرایط و بدترین وضعیت قرار می دهدبرای شکسته شدن آنها اما خبری از وضعیت آن عزیزان نه تنهابه وکلا آنها نمی دهند وحتی اجازه داشتن وکیل را به آنها نمی دهند! بلکه حتی از اطلاع رسانی ازحال آن عزیزان به خانواده هایشان جلوگیری می کند!؟ خانواده های این عزیزان راتهدید می کند، که نه اجازه مصاحبه ونه اطلاع رسانی به هرگونه درباره عزیز خود ندارید؟! تهدید خود را به این مرحله ختم نمی کنند، و اظهار می دارند، اگراطلاع رسانی کنید خود وجان خانواده خود را به خطرمی اندازید؟! می گویند دختران واعضای خانواده رابازداشت می کنیم. شعار آنها این است. ما بازداشت می کنیم، شکنجه می دهیم. شما سکوت کنید! شما اطلاع رسانی نکنید!
"آقایان" این چه قانونی است؟ در کجا این قانون اجرای شده؟ واکنون شما این قانون را برای مردم ایران به ارمغان آوردید. این قانون جز درکشورهای دیکتاتوری جای دیگری اجرای شده؟ باور کنید در بدترین کشورهای دیکتاتوری دنیا هم این طور قانون من درآوردی اجرایی نشده! وحتی اگر اجرای هم شده باشد به اسم حکومت تمام شده، نه به اسم دین، خدا وبدنام کردن دین وخدای آن دین! چرا باید شما بازداشت کنید، شکنجه دهید، اعدام کنید....و خانواده سکوت کنند. چرا شما از حکومت به پایین نمی آیید ودر حکومت دیگری نمی روید که چنین بلایی برسر شما بیاورند، ومعنی ومزه آن را درک کنید؟ درجنگل هم این قانون نیست که درنظام شما هست! اگر از کار و هنر خودکه انجام می دهید مطمئن هستید، قابل قبول است، پس چرا از بازگو شدن آن هراس دارید؟ بگذارید اطلاع رسانی شود تا بقیه حکومت های دنیا یادبگیرند و بدانند، چه نظام مردم سالاری اداره می کنید! اگر خود می دانید کارشما چنان حقیر وزبون است که مورد خنده دردنیا میشویدچرا انجام میدهید؟ چگونه است که خبرنگاران شبکه های تلوزیونی شما، در سراتاسر دنیا هستندو از آنجا از هرچه بخواهند گزارش می دهند؟ اما شبکه های دیگر دنیا درایران یا نیستند ویا مطالبی که شما بخواهید باید انتشار بدهند؟ برای چند روز حکومت کردن بیشتر آیا ارزش این همه ظلم کردن را دارد؟ آیا قانون من درآوردی شما پیش وجدان خود اعتباردارد؟.
حال من نظر دیگری میدهم. شما اگر از اطلاع رسانی هراس دارید؟ یا ازحکومت کناره گیری کنید! و یا ظلم نکنید. شما بازداشت نکنید، شکنجه ندهید، سلاخی نکنید تا اطلاع رسانی هم نشود. در غیر این صورت نه تنها اطلاع رسانی می شودبلکه به زودی بساط ظلم شما برسرتان فرو خواهد ریخت. اطلاع رسانی از وضعیت هر انسان در حال ظلم وستم کشیدن وظیفه تک تک افراد یک جامعه است، وهرکس در این کار کوتاهی کند به خود وبه وجدان خود خیانت کرده است! هرکس در اطلاع رسانی دریغ کند چاهی برای خود کنده است! چون شما نوبت به نوبت هرکسی که صدای مخالفت بلند کند، قصد ساکت کردن آن را دارید، حتی اگر این ابراز مخالفت در گوشه ای خلوت خانواده گی افراد باشد. پس ما را از تهدیدات خود نه ترسانیدچون ترسی در دل ما نیست، دیگر جای ترسی نمانده، شلاق وشکنجه شدن، ما را از اطلاع رسانی کردن باز نمی دارد. اگر شعار شما این است که
ما بازداشت می کنیم، شکنجه می دهیم. شما سکوت کنید! شما اطلاع رسانی نکنید!
شعار ما هم این است. پابه میدان گذاشتیم در این مبارزه یا از قفس تن رهایی می یابیم یا قفس ظلم شما رادرهم می شکنیم.

زنده وپاینده ایرانی وایران جانم فدای ایران.

نویسنده :ستار

منبع: ایمیل دریافتی به قاصدان آزادی

شاید روزی به رگ غیرتمان بر بخورد؟


مادر ستار بهشتی: "ما با خدا معامله کردیم و از خدا گرفتیم و به او پس خواهیم داد. شیرم حلالش باشد که درد دل مردم را گفت."
خواهر ستاربهشتی: "کسی به ما تسلیت نگوید و فقط باید تبریک بگوئید که برادرم داماد شده است و برایش حجله بستیم."
"جنازه ستار را فعلا به ما تحویل نمی‌دهند، فقط به همسرم امروز اجازه دادند خودش به بهشت زهرا برساند و در حضور ماموران شاهد دفن وی شود."



    همه ما به اندازه تمام موهای سر خود داستان عاشورا و وقایع بعد از آن را شنیده ایم.روایتی که اگر کمی تامل نماییم  تناقضاتی در چند و چون آن مشاهده می گردد.نیت به زیر سوال بردن اصل واقعه عاشورا نیست.درباره شجاعت های زینب و سخرانی در برابر عموزادهایش در بارگاه شام شنیده و چه بسا اشکها ریخته ایم . اشکهایی که شاید برای معامله با خداوند و تضمین به بهشت رفتن و یا از سر دلسوزی ریخته ایم. در نظر تمام شیعیان  زینب نماد استقامت و پایداری است. زنی که تداوم عاشورا را برای آیندگان بیمه کرد. در ایران امروز ما برای زنده نگه داشتن این رشادت ها و جان برکفی ها دو ماه کامل وقت می گذارند.در طول هزار و سیصد و اندی سال این روند ادامه داشته است.
   سوال اینجاست چطور ما برای چیزی که ندیده ایم ، صرفاً از روی شنیده های خود برای رشادت آن دوره زمانی اینهمه صروصدا می کنیم و سکوت درباره ناحق کشته شدن و مظلومیت حسین را ناروا وخیانت به اسلام می دانیم و از خداوند نفرین ابدی برای مسبیبن اشکهای خواهر حسین طلب می کنیم اما از کشته شدن جوانی ۳۵ ساله آن هم کسی که در شرایط اسفناک اقتصادی امروز تنها نان آور مادر و خانه است سکوت می کنیم ؟ ستاری که نه در هزار و سیصد و اندی سال پیش بلکه در همین دو سه روز گذشته در برابر دیدگانمان کشته و پرپر شد. چرا کسی برای مظلومیت مادر و خواهر داغ دیده او بر سر و سینه نمی زند؟ آیا رشادت این شیر زنان ایران زمین از زینب در نظر شیعیان کمتر است؟ ما را چه می شود؟ چرا سکوت ؟ آیا این سکوت نشانه رظایت ماست؟ آیا این سکوت ما خیانت به ایران و خون شهدای راه آزادی نیست؟ چه کسی جواب گوی اشک ها و ناله های در خفای مادر و خواهر اوست؟ آه این مادر دامان چه شخص و چه اشخاصی را خواهد گرفت؟به کدامین گناه این جوان و صدها رستم و کاوه آهنگر این کهن دیار کشته شدند؟ آیا آنها از آرش که جانش را برای ایران فدا نمود کمترند؟ آیا خون این شیر زنان و شیر مردان از خون سیاووش کمرنگ تر است؟

لشکر توران به قلب سرزمین ما رسید    رستم و سهراب کو اسفندیاران را چه شد


مگر حسین نگفت که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.آیا ستار چیز دیگری خواسته است؟
شاید روزی به رگ غیرتمان بر بخورد؟
در انتها ضمن تبریک به خانواده این آرش ایران زمین دست مادر ستار را بوسیده خاک پایش را سرمه دیدگانم میکنم و تنها میتوانم بگویم :

شرم بر من   وای بر ما

۱۳۹۱ مهر ۱۵, شنبه



   رئیس سازمان زندانهای کشور مدعی است که هیچگونه شکنجه ای در زندان های کشور نیست و زندان های ایران می تواند الگوی برای کشورهای جهان باشد.
اسماعیلی بدون اشاره به وضعیت نامساعد زندانها ادعا کرد: در حوزه زندانبانی می توان گفت که ایران می تواند یک الگوی ساختاری و محتوایی برای تمامی کشورهای جهان باشد.
در حالی که تاکنون نامه های متعددی در خصوص اعمال شکنجه در زندان ها منتشر شده است و حتی در دادگاه رسیدگی به جنایت کهریزک به آن اشاره شد، رئیس سازمان زندانها مدعی است: ایران برای زندانهای خود یک نهاد و سازمانی مستقل از پلیس و قاضی تعریف کرده است در حالی که در اکثر نقاط جهان زندانها زیر نظر پلیس اداره می شود. حالا همین رسانه های دروغ پرداز می گویند در زندانهای ایران شکنجه وجود دارد! مگر می شود زندانهای ایران که تنها محل نگهداری زندانیان بوده و عنوان تربیتی را یدک می کشد در آن شکنجه رخ دهد و این یک دروغ شاخدار است.
اسماعیلی در گفت و گو با مهر ادعا کرد: زندانی نزد ما یک امانت است. ما وظیفه بازجویی و کشف جرم نداریم چرا که این وظیفه نهادهای کشف جرم است.
اسماعیلی گفت: بر اساس آیین نامه تعریف شده در زندانهای کشور ۵۰ درصد از دسترنج زندانیان برای خانواده، ۲۰ درصد برای هزینه جاری به زندانی داده می شود، ۲۵ درصد برای زندانی پس انداز شده و او بعد از آزادی دریافت می کند و ۵ درصد هم صرف بیمه حوادث در کارگاه می شود.
عضو شورای عالی مسئولان قضایی کشور با تعریف مجازات حبس در قوانین کشور گفت: حبس در قانون به معنای محدود کردن آزادی متهم است ولی الباقی حقوق انسانی و شهروندی شخص در زندان بر جای خود باقی است.
وی از نقض حقوق انسانی زندانیان، عدم مجوز ملاقات حضوری به فرزندان خردسال برای دیدن مادرانش، جلوگیری از تماس تلفنی زندانیان و …. نام نبرد.
اسماعیلی با اشاره به فعالیت و ریاست سه ساله خود در سازمان زندانها ادعا کرد: نخستین اقدام ضابطه مند کردن امتیاز مرخصی به زندانیان بود. یعنی برای اعطای مرخصی به زندانی شرایطی لحاظ کردیم که اگر زندانی امتیاز لازم ( فراگیری قرآن، آموزش فنی و حرفه ای، سواد آموزی و…) را کسب کند بتواند از مرخصی استفاده کند.
این در حالی است که برخی از زندانیان طی سه سال گذشته حتی از یک روز مرخصی بی بهره بوده اند.

دستنبدهای یک میلیون تومانی برای زندانیان

   اسماعیلی در مورد دستبندهای جدید برای زندانیان گفت: کیفیت دستگاه هزینه را تعیین می کند که این هزینه همراه با سرور مرکزی باید محاسبه شود ولی دستبند الکترونیکی بر حسب کیفیت از ۳۰۰ تا یک میلیون تومان برای سازمان زندانها برای هر زندانی هزینه در بر دارد. این دستبندها برای تمام زندانیان تعریف نشده بلکه دستبندهای الکترونیکی بر اساس قانون جدید مجازات اسلامی بر دستان متهمانی زده می شود که در قانون تعریف شده است. البته سازمان زندانها قصد دارد برای زندانیانی که به مرخصی می روند و یا زندانیان شاغل هم از این دستبندها استفاده کند.

انتقال اخبار از داخل زندان طبیعی است

    رئیس سازمان زندانهای کشور در پاسخ به اینکه چگونه می شود اطلاعات زندانیان و زندانها به آسانی در اختیار سایتهای خبری قرار می گیرد گفت: زندان مکان در بسته نیست. هر روز گروهی وارد و گروهی از زندان خارج می شود. هر روز حداقل یک پنجم زندانیان با خانواده های خود ملاقات می کنند علاوه بر این ارتباطات تلفنی هم برای زندانیان وجود دارد. همین ها موجب می شود که اطلاعات به خارج از زندان منتقل شود.

۱۳۹۱ مهر ۱۳, پنجشنبه

واکنش تند نمایندگان مجلس به کنفرانس خبری احمدی‌نژاد




 محمود احمدی‌نژاد در سخنان دیروز خود به تندی به علی لاریجانی حمله کرد
    
تعدادی از نمایندگان مجلس ایران به اظهارات دیروز محمود احمدی نژاد، رئیس‌جمهور واکنش نشان داده‌‌اند.

    نادر قاضی‌پور، نماینده دیگر مجلس، نیز دولت آقای احمدی‌نژاد را "بی‌لیاقت" خوانده و گفته "نباید به اظهارات آقای احمدی‌نژاد توجه کرد."محمدعلی پورمختار، رئیس کمیسیون اصل نود مجلس آقای احمدی‌نژاد را به "فرافکنی" متهم کرده و گفته است این که او "مشکلات کشور را به دیگران نسبت داد، جای تعجب ندارد."
عباس رجایی، نماینده مجلس هم گفته است: "احمدی‌نژاد آشکارا به مردم و افکار عمومی دروغ گفت" و او را به "فرار به جلو" متهم کرده است.
    کمال‌الدین پیرموذن هم سخنان آقای احمدی‌نژاد را "گزاف‌گویی" دانسته و گفته که آقای احمدی‌نژاد با کم توجهی به مشکلات مردم نارضایتی مقامات جمهوری اسلامی را برانگیخته است.
جواد جهانگیرزاده، دیگر نماینده مجلس هم گفته که "بود یا نبود دولت در موضوع اقتصاد کشور تاثیری ندارد" و آقای احمدی‌نژاد را متهم کرده است که در اظهارات دیروزش به دنبال تسویه حساب سیاسی بوده است.
شریف حسینی هم از حمله دیروز آقای احمدی‌نژاد به علی لاریجانی، رئیس مجلس، انتقاد کرده و گفته: "کنایه آقای احمدی نژاد مبنی بر این که شاید سخنان رییس مجلس عامل نوسان نرخ ارز است جایگاهی ندارد."
محمود احمدی‌نژاد در کنفرانس مطبوعاتی خود اظهارنظر علی لاریجانی مبنی بر بی‌اثر بودن تحریم‌ها در بحران اقتصادی ایران را رد کرد و به طعنه گفت: "لابد تصميم‌های ايشان تاثير دارد و نه تحريم‌ها." او همچنین از این که رئیس مجلس با خبرگزاری فارس،  به گفته او وابسته به یک نهاد نظامی-امنیتی ، مصاحبه کرده انتقاد کرد.

انتقادات و واکنش های کم سابقه

    انتقادهای آقای احمدی‌نژاد به علی لاریجانی محدود نبود.
او از بازداشت علی‌اکبر جوانفکر، عملکرد رسانه‌های ایران، وزیر فرهنگ و ارشاد کابینه خود و همچنین دیگر نهادهای حکومتی ایران انتقاد کرد.
    آقای احمدی‌نژاد در پاسخ به خبرنگاری که از او درباره توصیه‌ها و انتقادات آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران، درباره عملکرد فرهنگی دولت پرسیده بود، به نقد سازمان تبلیغات اسلامی، که زیر نظر رهبر ایران اداره می‌شود، پرداخت و گفت خودش هم منتقد وضعیت فرهنگی ایران است.
او همچنین بدون اشاره مستقیم، از اظهارنظرهای تند مقامات نظامی انتقاد کرد و گفت: "نگویید که جنگ قطعی است." آقای احمدی‌نژاد گفت که برخی افراد با این گونه سخنان خواسته‌های دشمن را مخقق می‌کنند. نزدیک به دو هفته پیش محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه ایران، گفته بود که تنش میان ایران و اسرائیل "در نهایت به درگیری فیزیکی می‌انجامد."
او علاوه بر این از این که علی‌اکبر جوانفکر، از چهره‌های نزدیک به او، هنگام سفرش به نیویورک و شرکتش در مجمع عمومی سازمان ملل روانه زندان شده انتقاد کرد.
    انتقاد تند آقای احمدی نژاد نسبت به نهادها و چهره‌های مختلف جمهوری اسلامی بی‌سابقه نیست، اما اظهارات دیروز او به گونه‌ای بوده که بهروز نعمتی، یکی دیگر از نمایندگان مجلس گفته است: "رئیس جمهور به دنبال این است تا بازی را برهم بزند، اما باید بداند که روش برهم زدن بازی به این شکل نیست."

BBC

۱۳۹۱ مهر ۱۲, چهارشنبه

اطلاع رسانی کنید!!




   فردا ۵شنبه ۹۱/۷/۱3 از ساعت ۹ صبح در میدان امام خمینی ( لاله زار) در اعتراض به نا به سامانی های اقتصاد راهپیمایی برگزار میشود .

یک جرقه می تواند انبار باروت خشم ملت ایران را شعله ور کند و برای همیشه به حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی پایان دهد و این جرقه می تواند فردا شکل بگیرد ، این موضوع را دست کم نگیرید لطفا اشتراک بگزارید و اطلاع رسانی کنید ما می توانیم اگر متحد شویم این پیغام را در فیسبوک تویتر بالاترین به صورت پیامک و هر راه دیگری که می توانید انتشار دهید.

تصاویر رسیده ازبازار تهران ۹۱/۷/۱۲

تشکیل هسته اولیه تظاهرات، بیرون بازار و حرکت به سمت ناصر خسرو با شعار اتحاد اتحاد


اطلاعیه مجمع اصناف و بازاریان تهران


ناآرامی‌ها در تهران و مشهد




     در پی پخش پیامکی که بازاریان را دعوت به تعطیلی مغازه‌ها می‌کرد و از مردم می‌خواست تا دراعتراض به سیاست‌های غلط اقتصادی دولت به خیابان‌ها بیایند، تهران و مشهد روز چهارشنبه (۱۲ مهر/ سوم اکتبر) روز ناآرامی داشتند.
«از بازار بزرگ تهران تا میدان فردوسی و چند کیلومتری آنسوتر در میدان هفت تیر، مردم معترض تهران شعار می‌دهند: مرگ بر دیکتاتور، مردم ایران زمین اعتصاب اعتصاب، دولت بی‌کفایت استعفا استعفا و وقتی مقابل بانک‌ها می‌رسند فریاد می‌کشند: نزول خورها، نزول خورها».
این‌ها اظهارات یک شاهد عینی است که خود بازاری است و امروز در اعتراض به قیمت نامتعادل طلا و ارز مغازه‌اش را بسته و به خیابان رفته است. هرچند رئیس پلیس اماکن عمومی گفته: «بازار تهران تعطیل نیست و پلیس با صنوفی که برای اخلال مغازه‌های خود را تعطیل کرده‌اند بر اساس حکم قضایی برخورد می‌کند.»

۱۳۹۱ مهر ۱۰, دوشنبه


     

     بنی آدم اعضای یکدیگرند             که در آفرینش ز یک گوهرند  

     چو عضوی بدرد آورد روزگار       دگر عضوها را نماند قرار

     به طور حتم همه ایرانیان و ایران شناسان این ابیات سعدی شیرازی را شنیده اند. ابیاتی سرشار از حس نوع دوستی و محبت. ملت ایران مردمی هستند آگاه، آزادی‌خواه و دوستدار صلح ، که عمیقا قدرشناس ثبات و آرامشند و از هرگونه تلاش و مجاهدت برای تأمین،‌ توسعه و تحکیم صلح و ثبات و آرامش در جهان استقبال می‌کنند . این بارزترین تفاوت بین مردم ایران زمین و رژیم حاکم بر این دیار کهن است. تفاوتی که امروزه به لطف رجال سیاسی و سیاست های غلط حامی تروریسم شاید کمتر کسی در جهان آن را از هم تشخیص دهد. هنگامی که بالاترین نماد اجرایی کشور در مجمع عمومی سازمان ملل با انتقاد  از نحوه برخورد با اسامه بن لادن و انداختن جنازه وی در دریا حس ترحم بر این جنایت کار می کند ، دور ازذهن نیست که مجامع بین المللی ایران را به حمایت از تروریسم متهم کنند.
     امسال رییس دولت ایران سخنرانی خود را با نام بردن از مشاهیر و  شعرا، دانشمندان و فیلسوفان ایرانی آغازکرد کسانی که بدون شک نمایندگان و معرفان علم ، تمدن ، فرهنگ و ادب ایران زمین هستند، اما آیا امروز در میان افراد این نظام  که خود را نمایندگان ایران و ایرانی مدانند،کسی با چنین خصوصیاتی یافت می شود؟ 

     خانواده، زن، فرهنگ، فقر و فاصله طبقاتی ، یکجانبه‌گرایی از دیگر موضوعات مورد اشاره امروز محمود‌ احمدی‌نژاد در مورد دنیا بود(آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد) آیا تبعیض نژادی در دانشگاه ها، زیر سوال بردن فرهنگ، مقام زن  و یکجانبه‌گرایی  نیست؟ آیا این حمله و تهدید به مفاهيم اخلاقی، فرهنگ‌های اصيل، خانواده و شخصيت زن نمی باشد؟



   
  با تامل بر تأکيد احمدی‌نژاد به  اینکه: "همه از وضع موجود و نظام حاکم بين‌المللی ناراضی و البته از آينده آن مأيوسند."می توان چنین برداشت نمود که در ایران امروز هیچگونه فقر و فاصله طبقاتی وجود ندارد و مردم کاملا با کلمه تورم غریبه اند و همگی در انتظار آینده ای روشن به انتظار بهار نشسته اند!

     آقای احمدی‌نژاد، ادب مرد به از دولت اوست ؛ حال که دوران هشت ساله خدمت های بیشمار  شما رو به پایان است قصد دارم چند نکته را برای شما یادآوری نمایم و قضاوت آنرا بر عهده وجدان!؟ خود شما می گذارم:

     به یاد دارم که در برنامه های تبلیغاتی خود در سال ۸۴ از نحوه برخرد با جوانان و نوع پوشش و حجابشان انتقاد نمودید و خاطر نشان کردید که : "آیا واقعا مشکل امروز مملکت ما نوع پوشش و حجاب جوانان ماست و مشکل دیگری در ایران نداریم"(فیلمش هست نشون بدم؟!)آیا تمامی مشکلات داخلی و خارجی مان حل گشته  و حجاب و پوشش جوانان به بزرگترین و تنهاترین مسئله روز کشور بدل شده  و برخورد با آن لازمه شدید ترین و در بسیاری از موارد وحشیانه ترین اعمال با جوانان شده است؟

     به خاطرم هست که در بدو کارتان دستور دادید که تمامی ادارات دولتی حق بریز و بپاش حتی در حد نصب یک پلاکارد و یا خرید یک دسته گل، ندارند و آن را حق بیت المال میدانستید و تجمل گرایی را رد می کردیدو در شبکه های ملی(؟) شما را در حال خوردن نان و پنیر نشان می دادند . حال چه شد که میلیارد ها ریال پول این مردم را خرج خرید ماشین های لوکس ضدگلوله و مکان های اقامتی آنچنانی و برپایی همایش های بیداری اسلامی و جنبش عدم تعهد می کنید و تازه به آن نیز میبالید؟ آیا این مصداق تجمل گرایی نیست؟ آیا هزینه همراه بردن ۱۶۰ نفربرای تور آمریکاگردی بیت المال نیست؟

    حال اینکه چرا بخاطر بعضی مسایل و مصلحت ها در آخرین سفر خود، دم از ایجاد رابطه مستقیم با آمریکا میزنید و چرا همراه بردن تعداد کثیری از اقوام وآشنایان، شما را وادار به سخنرانی بسیار ملایم تری نسبت به سنوات قبل کرده است را باید به انتظار نشست تا همچون پايان سخنان خود با  "آمدن بهار"  ظلم، بداخلاقی، فقر و تبعيض  پايان یابد و عدالت و عشق  آغازگردد و بدان : که ادب مرد به از دولت اوست.

میثم وحدتی فر

واکنش هاشمی رفسنجانی چه خواهد بود؟




      در کمتر از ۴۸ ساعت دو تن از فرزندان علی اکبر هاشمی رفسنجانی ، کسی که بدون شک یکی از قدرتمندترین افراد نظام بوده است، در ایران تحت پیگرد قرار گرفته اند.
این بی سابقه ترین برخورد با فرزندان رجال سیاسی ایران(آقازاده ها) در طول انقلاب بوده است. نمی توان گفت که برخورد وجود نداشته ولی یا جریمه ای در کار نبوده ویا خیلی محرمانه و بدون ایجاد جنجال خاتمه یافته است.
حال سوالی مطرح است ، اینکه چرا نظام قضایی ایران، که به طور مستقیم زیر نظر رهبر است، با فرزندان هاشمی رفسنجانی چنین می کند؟
هدف از این پیگردها چیست؟
چرا به یکباره دستگاه قضا در ایران اینقدر جسور و شجاع شده است؟
و در آخر اینکه اقدام بعدی در مورد رفسنجانی و خانواده اش چیست؟
     وجود اختلاف بین علی خامنه ای رهبر رژیم ایران و علی اکبر هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام بر کسی پوشیده نیست و می توان به نقطه اوج آن در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸ اشاره کرد.
 آیا قدرت هاشمی رفسنجانی از بین رفته است؟ کسی که مهمترین شخص در برکناری آیت الله منتظری از قایم مقامی رهبری و رساندن علی خامنه ای  به مسند رهبری بود. آیا تمامی مهره های رفسنجانی در رژیم ، اقتصاد و بازار سوخته اند؟ آیا می توان گفت پدرخوانده اقتصاد خصوصی ایران قدرت خود را از دست داده است؟
    با نگاه اجمالی به ۳۳ سال گذشته ایران (پس از انقلاب ۵۷) در تمامی مسایل به وجود آمده ، سیاست هاشمی رفسنجانی مشهود بوده است ، چه در امور داخلی و چه در امور خارجی و بسیاری از صاحب نظران وی را سیاستمدارترین فرد رژیم کنونی ایران می دانند.
 حال باید پرسید که واکنش هاشمی رفسنجانی به این وقایع چیست؟
آیا این شطرنج باز کهنه کار نظام ایران به دنبال اجرای نقشه ایست؟
آیا در سر فکر براندازی علی خامنه ای را دارد؟ چرا که با کمال آرامش و خونسردی و بدون هیچگونه ابراز نظری به تماشای تیراندازی ها و حمله های خامنه ای و یارانش نشسته است و آیا منتظر تمام شدن فشنگ های طرف مقابل است؟
     این ها و هزارن سوال بی پاسخ دیگر را باید به انتظار نشست و دید که زمان چه پاسخی برای آنها خواهد داشت.

۱۳۹۱ مهر ۹, یکشنبه

محمد علی دادخواه برای گذراندن ۹ سال حبس به زندان اوین رفت


خبرگزاری هرانا - محمد علی دادخواه از وکلای شناخته شده حقوق بشری برای گذراندن دوران محکومیت خود به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
بنا به گزارش کلمه، محمدعلی دادخواه، که ‌پیش از این در تیر ماه سال ۹۰ از سوی شعبه‌ ۱۵ دادگاه انقلاب به ۹ سال زندان، ده سال ممنوعیت از وکالت در دادگستری و همچنین به شلاق و چند فقره جزای نقدی محکوم شده‌ بود، امروز به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
محمدعلی دادخواه از وکلای شناخته شده حقوق بشری ایران است که می‌توان از مهم‌ترین پرونده‌های وی، ‌به پرونده فعالان ملی مذهبی‌، پرونده عبدالفتاح سلطانی، پرونده دراویش گنابادی، پرونده سه تن از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر، پرونده سورنا هاشمی و علیرضا فیروزی در واقعه تحصن دانشجویی دانشگاه زنجان، پرونده کشیش محکوم به اعدام یوسف ندرخانی و … اشاره کرد.
وی هم چنین وکالت مردم در پرونده‌های ملی مانند آب گیری سد سیوند و برج جهان نمای اصفهان را نیز بر عهده داشته است.
دادخواه که پیش‌تر در سال ۸۱ و در جریان وکالت اعضای نهضت آزادی بازداشت شده بود، آخرین بار در تاریخ ۱۷ تیر ۱۳۸۸ به همراه ملیحه دادخواه، سارا صباغیان، بهاره دولو و امیر رئیسیان در دفتر کارش توسط پلیس امنیت بازداشت و دفتر او پلمپ شد.
در حال حاضر بیشتر اعضای برجسته کانون مدافعان حقوق بشر از جمله محمد سیف‌زاده، عبدالفتاح سلطانی، نسرین ستوده در زندان هستند و نرگس محمدی، نیز به تازگی به مرخصی آمده است.

meysam vahdatifar