۱۳۹۱ آبان ۱۸, پنجشنبه

شاید روزی به رگ غیرتمان بر بخورد؟


مادر ستار بهشتی: "ما با خدا معامله کردیم و از خدا گرفتیم و به او پس خواهیم داد. شیرم حلالش باشد که درد دل مردم را گفت."
خواهر ستاربهشتی: "کسی به ما تسلیت نگوید و فقط باید تبریک بگوئید که برادرم داماد شده است و برایش حجله بستیم."
"جنازه ستار را فعلا به ما تحویل نمی‌دهند، فقط به همسرم امروز اجازه دادند خودش به بهشت زهرا برساند و در حضور ماموران شاهد دفن وی شود."



    همه ما به اندازه تمام موهای سر خود داستان عاشورا و وقایع بعد از آن را شنیده ایم.روایتی که اگر کمی تامل نماییم  تناقضاتی در چند و چون آن مشاهده می گردد.نیت به زیر سوال بردن اصل واقعه عاشورا نیست.درباره شجاعت های زینب و سخرانی در برابر عموزادهایش در بارگاه شام شنیده و چه بسا اشکها ریخته ایم . اشکهایی که شاید برای معامله با خداوند و تضمین به بهشت رفتن و یا از سر دلسوزی ریخته ایم. در نظر تمام شیعیان  زینب نماد استقامت و پایداری است. زنی که تداوم عاشورا را برای آیندگان بیمه کرد. در ایران امروز ما برای زنده نگه داشتن این رشادت ها و جان برکفی ها دو ماه کامل وقت می گذارند.در طول هزار و سیصد و اندی سال این روند ادامه داشته است.
   سوال اینجاست چطور ما برای چیزی که ندیده ایم ، صرفاً از روی شنیده های خود برای رشادت آن دوره زمانی اینهمه صروصدا می کنیم و سکوت درباره ناحق کشته شدن و مظلومیت حسین را ناروا وخیانت به اسلام می دانیم و از خداوند نفرین ابدی برای مسبیبن اشکهای خواهر حسین طلب می کنیم اما از کشته شدن جوانی ۳۵ ساله آن هم کسی که در شرایط اسفناک اقتصادی امروز تنها نان آور مادر و خانه است سکوت می کنیم ؟ ستاری که نه در هزار و سیصد و اندی سال پیش بلکه در همین دو سه روز گذشته در برابر دیدگانمان کشته و پرپر شد. چرا کسی برای مظلومیت مادر و خواهر داغ دیده او بر سر و سینه نمی زند؟ آیا رشادت این شیر زنان ایران زمین از زینب در نظر شیعیان کمتر است؟ ما را چه می شود؟ چرا سکوت ؟ آیا این سکوت نشانه رظایت ماست؟ آیا این سکوت ما خیانت به ایران و خون شهدای راه آزادی نیست؟ چه کسی جواب گوی اشک ها و ناله های در خفای مادر و خواهر اوست؟ آه این مادر دامان چه شخص و چه اشخاصی را خواهد گرفت؟به کدامین گناه این جوان و صدها رستم و کاوه آهنگر این کهن دیار کشته شدند؟ آیا آنها از آرش که جانش را برای ایران فدا نمود کمترند؟ آیا خون این شیر زنان و شیر مردان از خون سیاووش کمرنگ تر است؟

لشکر توران به قلب سرزمین ما رسید    رستم و سهراب کو اسفندیاران را چه شد


مگر حسین نگفت که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.آیا ستار چیز دیگری خواسته است؟
شاید روزی به رگ غیرتمان بر بخورد؟
در انتها ضمن تبریک به خانواده این آرش ایران زمین دست مادر ستار را بوسیده خاک پایش را سرمه دیدگانم میکنم و تنها میتوانم بگویم :

شرم بر من   وای بر ما

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر